شب نوشت

شعرهایم را میخوانی… و میگویی روان پریش شده ام ! پیچیده است … قبول … اما من فقط چشمهای تو را مینویسم … تو ساده تر نگاه کن …

شب نوشت

گفته باشم … من درد میکشم اما تو چشمهایت را ببند، سخت است بدانم میبینی و بی خیالی … تویی که روزگاری برایم درمان بودی ..

شب نوشت

دلم شور میزند ! نکند این شبها کسی تو را.... آرزو کند و دعایش مستجاب شود

شب نوشت

این قدر دوری مکن که بـــــــــرباد میشـــــــــــــــــــــــوم رفتــه رفتــه آخر زیری خاکـــــــــــ میشــــــــــــــــــــوم بعداز رفتنم دیده به گریـــــــــان میشــــــــــــــــــــــوی ازین دوری کردنت آخــــــــــر پیشمان میشـــــــــــــــــوی

شب نوشت

بی تو هر شب عاشقی بارانی ام, لاله پژمرده و زندانی ام, بی تو در کنج همه دلواپسی, بی تو من آغاز یک ویرانی ام !!

دوتارفیق عاشق یک دخترمیشن؛ دختره میگه من2جام مشروب برای شمامیارم؛تویکیش زهرریختم؛هرکس زنده بمونه اون بامن ازدواج میکنه!... رفیق اولی میخوره میگه:به سلامتی این که من بمیرم ورفیقم به عشقش برسه رفیق دومی میخوره میگه:به سلامتی این که من بمیرم ورفیقم به عشقش برسه بعددختره یه پیک میخوره میگه زهرتواین بود!میخورم به سلامتی این که رفاقت این دورفیق بهم نخوره

خسته ام تواین شبها دلم آغوشی برای گریه میخواهد آغوشی برای گرم شدن دلم یک هم زبان می خواهد خسته ام...خسته ازاین دنیا دوست دارم به خوابی عمیق بروم ووقتی چشم هایم رابازمیکنم تورادرآغوش گرفته باشم دلم خیلی چیزهامی خواهد **عاشق تنهای شب**

دوستان مطالب واشعارتون روبفرستیدبه نام خودتون تو وبلاگ ثبت میشه

تو فکر میکنی سیگار چیست....!!!؟سیگار همان بغض های بی اشک استهمان دوراهی های تمام ناشدنی همان ناگفتنی های بسیارهمان تسلسلِ غصه و این تکرار...راستی تو فکر میکنی سیگار چیست....!!!؟

ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻥ... ﭘﯿﺮﯼ ﻧﻮﺑﺖ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺭﺳﯿﺪ. ﮔﻔﺖ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﮐﻪﻭﻗﺖ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ. ﻣﯿﮕﻦ :ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻣﯿﮕﻪ: ﺁﺭﻩ ﭘﺴﺮﻡ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ ﺑﻬﺶ... همه ﺳﺎﮐﺖ ﺷﺪن ﯾﮑﯽ ﭘﯿﮏ ﺭﻭ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ ... ﮔﻔﺘﻦ: ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺪﻭﻡ ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ؟؟؟ ﮔــــــﻔﺖ: ﺍﻭﻟـــــﯿﺶ ﻭﻗـــﺘﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﭽــــﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﻭﻣــــــﺎﺩﺭﺵ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻮﺳﻪ ﻭﺑﭽﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ. ﺩﻭﻣـــــﯿﻦ ﺑﻮﺳــــــﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭبچه ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻮﺳﻪ ﻭﻣــــــــــﺎﺩﺭﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ... ﺑﻌﻀﯿﺎ ﭘﯿﮏ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻥ ﺧﺸﮏ ﺷﺪ ﻭﺑﻌﻀﯿﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﺭﻭﺍﻥﺷﺪ. **به سلامتی همه مادرا**

ساده است فقط یک تیغ می خواهد و رگ...فقط کافیست دلت تنگ باشد و دنیایت کوچک..نمیدانی چه لذتی دارد هم آغوشی تیغ با رگ..آرامشی عجیب تمام وجودت را فرا می گیرد...چند لحظه بعد..درد..سوزش..و در آخر مرگ..بعد کسی فریاد می زند او مرده است..

توجه  توجه

به یک نویسنده ماهر((ترجیحا خانم))جهت راه اندازی مجددوبلاگ نیازمندم

دوستان مایل به همکاری لطفا زیرقسمت نظرات آمادگی خودرااعلام یا با شماره من۰۹۳۶۳۴۶۱۰۹۰درارتباط باشن